ثمین

دفتر عشق(شعر)

شب ها مشق عشق می نویسم ازتنهایی وغربت

باید عاشقم باشی اگر بدونی اما من که هستم

داغ دل به شمع می گم چون که تونیستی

تو باید دلداده باشی اگه بدونی اما من که هستم

توخبرازعشقم نداری ونمی بینی حال وروزم

اگه ببینی وبدونی باید پروانم باشی اما من که هستم

بس نیست هوای عاشقی بی توبه دوری گذروندون

باید خیره به موج لب دریا باشی اما من که هستم

شب به شعله ذل می زنم تاسحر بیاد

همه شب باید بیدار باشی اما من که هستم

اشکای خونی ازروگونه هام میریزه واسه عشقت

تو هم باید به یادم باشی اما من که هستم

گدایی می کنم عشق وکنارسکوت خواهش

توباید شاعر گل سرخ باشی اما من که هستم

گوشه زندون عاشق ومجنون توام

توبایدمشتاق دیدارم باشی اما من که هستم

آخه صفای عشق روتوصورت تو دیدم فقط

تونباید اینجوری توجهنم باشی اما من که هستم

همه روزوهمه شب غم می خورم توغم تو

توباید شادباشی چون من که هستم

غمخوارمن تویی یامن غمخوارتووعشق

توباید((حیران))باشی چون من که هستم

جزمن کی عاشق توست یاتوعاشق کی؟

مهم نیست چی  بودن توچون من که هستم

+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط داوود الماسیان | |