ختده صبحدم

ثمین

دفتر عشق(شعر)

گرشودآنروی روشن جلوه گر هنگام صبح

پیش رخسارت کسی برلب نیارد نام صبح

ازبناگوش تووزلف توام آمد یاد

چون دمیدن ازپرده شب روی سیمین فام صبح

نیمشب باگریه مستانه حالب داشتیم

تلخ شدعیش من ازلبخند بی هنگام صبح

خواب رابدرود کن کز سیمگون ساغر دمید

پرتو می چون فروغ آفتاب از جام صبح

شست وشودرچشمه خورشیدکرد ازآن سبب

نور هستی بخش میبارد زهفت اندام صبح

گرننوشیده است درخلوت نبیدمشک بوی

ازچه اید هرنفس بوی بهشت ازکام صبح؟

میدود هرسو گریبان چک ازبی طاقتی

تاکجاآرام گیرد جان بی آرام صبح؟

معنی مرگ وحیات ای نفس کوته بین یکیست

نیست فرقی بین آغاز شب وانجام صبح

این منم کز ناله وزاری نیاسایم دمی

ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح

جلوه من یک نفس چون صبح روشن  ببیش نیست

درشکرخندی است فرجام صبح

عمر کوتاهم رهی درشام تنهایی گذاشت

مردم ونشنبدم ازخورشید رویی نام صبح



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+نوشته شده در برچسب:خنده صبح دم,رهی معیری,ساعتتوسط داوود الماسیان | |