ثمین

دفتر عشق(شعر)

تو میرفتی ومن پشت سرت گزیه میکردم

تابرگردی ...

اما صدای دلم گفت ...

دیوونه التماس نکن،صداش نکن ...

آخه تا کی دیوونگی

گفتم خبر دارم تو هم تنگی ...

یه ذغال خاموش برداشتم ورفتنت روکشیدم

اما دل باهاش مخالفت کرد ...

منم اومدنت روکشیدم ...

فقط واسه اینکه برگردی ...

دست تو جام وبده به دست من ...

اما خوردن این شراب یه خوابه

چون که من رفتنت روتوی بیداری دیدم ...

دیگه هم برگشتی نداری ...

عاشقی



نظرات شما عزیزان:

رامین
ساعت14:34---27 خرداد 1391
چقدر خوبه ادم یکی را دوست داشته باشه نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره..(.دوسسسسست دارم با همه قلبم).بوسه صدايي به بلنداي صداي گلوله ي توپ نيست اما انعکاسش تا مدت ها باقي مي مونه:پس عزيزم مي بوسمت تا صداي يک بوسه به بلنداي صداي عشق من تا مدت ها در قلبت انعکاس داشته باشه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+نوشته شده در برچسب:رفتن عاشق,تنها گذاشتن,تنهایی,داود الماسیان,ثمین,دوست دارم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |