ثمین

دفتر عشق(شعر)

صبح نشده اومده ازدور نور خورشید

میگه اسم اون همینه ،بگو مهشید

آخه خیلی نازه خودشو گرمی صداش

واقعا قشنگه اون رنگ چشاش

اگه اون بخواد کوه که هیچی .آسمونم میکنم

شعر وترانه نه حتی واسش رپ میکنم

حتی بخواد میرمو خودم میشم فداش

کشته منورنگ لب و نازنگاش

خاطرخواشم حتی اگه نباشم تودلش

دوستش دارم ومی دونم رفتم تو دلش

مهشید یعنی ماه درخشنده که تو عشق

کم نمی زاره هیچ چیزو حتی یک واژه زعشق

+نوشته شده در برچسب:مهشید,داود,ثمین,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |