ثمین

دفتر عشق(شعر)

واي خدا چه كيفي مي داد توي هواي خنك،  صداي بارون، بوي بارون وای
زندگی با همه بالا و پایین هاش ... لذتی داره که اگه فقط یه لحظه بتونی از دست دادنشو
تجربه کنی 

میفهمی چقدر شیرینه.. 

چی میشود بارون بودم،میپریدم رو صورت

سُر میخوردم پایین،یا که بالا،رو ابروهای کمون ترت

چی میشد بارون بودم،بی اجازه روی لبات

رنگ می کردم خودمو،احساس می کردم نفست

چی میشد بارون بودم ،یک هو میرفتم تو لباست

که با اون گرمای تنت،نفوذ میکردم به دلت

................

این چه حسیه ؟ انگار بهش معتادم  

اخه این کیه؟ که دلمو به جز اون به کسی ندادم  

واسم عجیبه انقدر وابستم 

منی که چشمامو همیشه رو همه میبستم

ای ای عاشقشم 

ای ای دیونشم

حتی یه لحظه دیگه

از اون دور نمیشم

+نوشته شده در برچسب:وای خدا,ماهی,ثمین,داود,ثمن,دوست دارم,حیران,ماتم سرا,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ‌ها میکند 

پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلبش سیاه می‌شود... 

دوست‌داشتن کسی که لایق دوست‌داشتن نیست، 

اسراف محبت است

 

دکتر علی شریعتی

+نوشته شده در برچسب:دکترعلی شریعتی,داود,ثمین,ثمن,دوستی,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

تورا من چشم درراهم

تُرا من چشم درراهم شباهنگام

که میگرینددرشاخِ (تَلاجَ)سایه هارنگِ سیاهی

وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم،

تُرامن چشم درراهم.

شباهنگام.درآن دَم که برجا درّه هاچون مُرده ماران خفتگانند،

درآن نوبت که بندَدَ دستِ نیلوفر به پایِ سَروِ کوهی دام

گَرَم یادآوری یانو،من ازیادت نمی کاهم،

تُرامن چشم درراهم.

+نوشته شده در برچسب:تُرا من چشم درراهم,نیما,نیمایوشیج,ثمین,داود,ثمن,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

غزل یعنی غم واندوه یک شاعر از تنها گریستن
غزل یعنی تمام عمر را در دل شبها گریستن
معنای عق را باید درشعر وغزل یافت
غزل یعنی حیرانی یعنی همیشه زیبا گریستن
 

+نوشته شده در برچسب:غزل,داود,ثمن,ثمین,گریستن,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

آهای توکه دنیا روگذاشتم جلو پات

جونم .تو ولنتاین هدیه فرستادم برات

چرا دردمو نمیدونی ونمی فهمی چرا

آهای هنوزم میامو می میرم برات

من که جز تو ندارم کسی رو

بهت گفته بودم که بری می میمرم برات

دلم تنگه وخودم تو حال مرگ

بیا که همین حالا می مرم برات

نفس های آخرمه ، خودت ببین

که دیگه تا بیای می میرم برات

+نوشته شده در برچسب:شعر نفس های آخر,نفس های آخر,داود,ثمین,ثمن,داود الماسیان,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

دیوانگی کـه شاخ و دُم نمی خوا هد

یکــ روز چشم بـاز می کنی و می بینی

زده بـه سرتــ ــــ ـ ..

« او » زده بـه سرت

و تــو تـــا آخـــر عمر

دیـوانه اش مـی شـوی ..

+نوشته شده در برچسب:دیوانگی,داود,الماسیان,ثمن,ثمین,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ‌ها میکند 

پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلبش سیاه می‌شود... 

دوست‌داشتن کسی که لایق دوست‌داشتن نیست، 

اسراف محبت است

 

دکتر علی شریعتی

+نوشته شده در برچسب:دکترعلی شریعتی,داود,ثمین,ثمن,دوستی,ساعتتوسط داوود الماسیان | |