خسته شدم ازانتظاروخون دل سوختم ازهجران ورفتم زیرگل شدم صاحب یک گور پُرزخاکستر مانده دفترعشقم خالی ز باور عمرم تمام وندیدم رویی ازجوانی تاکه توروزی نامم رابخوانی بگوتا باز گردم از شهرخوبان تا ببینی که برای تومنم حیران
امشب شب سردی است
فصل رویش شکوفه هاوریزش باران است
هرشب باغم دلم مهمان توام دردلت همیشه چوایمان توام بیاوبرچشمان خیسم ببارای ابر منم که کشتی طوفان توام منوآزادم کن ازاین قفس تنگ دردلت هستم که درزندان توام بیاتانمیرم ازبی کسی درکوچه ها من دردلت همیشه سرگردان توام اشک ازدرون دل می آید بُرون ببین که من اشک برمژگان توام دلت راروشن کنم من تاتوببینی که من آن ستاره رخشان توام قدرمرابدان ای باده ی ناب منم که دردل وجان وجانان توام رنگ خونی که دررگ توجاریست ازقرمزی من است که ارغوان توام بگوتاجان ودلم را تقدیمت کنم شک نکن برخرقه وبرقامتم که من ماتم سُراپریشان توام
سوز دل وبغض وگریه،کینه ز تو کار من شده و دلم درعذابست عذاب هر روزوهرشب می بینمت میخوانمت افسوس که اینها همه سرابست سراب آرزوهایی که داشتخرابی ها راآباد کنیم برای دلمان چه کنم که نقش بر آبست برآب بوی تو راحس میکنم از میان باغ ها داروی هذیان زبانم گلابست گلاب ازمستی دست بکش،هشیاری راببین که طلسم ما فقط شرابست شراب تاتونیایی نمانی ونگویی زعشق حال من اینگونه خراب است خراب
ای وای من که نشناختم بهار خویشتن ای وای من که اشکها کنم نثارخویشتن ای وای که نشناخته تورابرده ام به سینه ام بی م مست شوم وریخته ام اشک درپیمانه ام حال که بامن وداع کردی به خدامی سپارمت می سوزم بی پروانه .دیگربه خاطرنیارمت بروکه بی توخواهم سوخت درآتش فغان برگردم ازسوزوشعله های دل ناتوان شاید تو گل سرسبد آرزو باشی اما نتوانی که سرو آبرو باشی پس برو شیرین دیگرین فرهادباش به دورازماتم سُرا دلشاد باش من هم دراتش عشقی که افروختم ازپریشانی می سوزم ومی دانم که سود ندارد پشیمانی |
About![]()
هرگزنمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
Home
|